loading...

ایستاده با مشت

بازدید : 12
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:02

کسی که وقت سحر «الهی‌العفو» میگه، از تمام مناسبت‌های رایج زمانه، هر زمانه‌ای، خارج میشه. خیالِ دیده شدن، که شاید تبِ بی‌درمان این روزگاره، از اساس نفی میشه. نوک پیکان رابطه، جهتش تماماً عوض میشه. به سمتی میری که باید تمام جهت‌های قبلی رو تغییر بدی، فراموش‌شون کنی، حتی بهشون فکر هم نکنی. یک نیم‌نگاه هم کامت رو تلخ میکنه. حیات، حیات دیگه‌ایه. مخ آدم آروم میگیره؛ چون دیگه قرار نیست نقشی اضافی داشته باشه. همون‌جایی قرار میگیره که باید. به قول علامه‌حسن‌زاده: «بیداری مِی تلخ‌وش است، با هر کامی‌سازگار نیست». منی که دوست دارم دائم عضوی از جامعه، جامعه‌ی هزارپاره، باشم، منی که عادت کرده نقش‌های انتزاعی و میان‌تهی ایفا کنه، سخته براش تمام درها رو ببنده و خودش رو در یک تنهایی حبس کنه. تا طرف مقابلت هم از گنگی در بیاد و واضح بشه جونت بالا اومده. به قول یکی از اساتید که اولش مثل یک شبح به نظر میاد، کم‌کم میری جلوتر و بهتر می‌بینیش. خلاصه، باید تن داد، چاره‌ای نیست. باید رفت.

استفاده از الفاظ رکیک و مبتذل در حین مکالمه (بددهنی)
بازدید : 12
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:02

هرازگاهی بی‌اختیار یاد لیلا می‌افتم. نه فقط روزهای آخرش، بلکه معجونی از سراسر ایامی‌که با هم گذراندیم. آن ماه‌های پایانی، چه تلاش و تقلایی می‌کرد برای نبودن، برای مُردن. چقدر سیر بود از زندگی و حیات، زندگیِ توام با رنج و درد، رنجی که انگار بی‌دلیل گریبانش را گرفته و گلویش را می‌فشرد. چقدر سخت بود دیدن آن روزهای لیلا.

استفاده از الفاظ رکیک و مبتذل در حین مکالمه (بددهنی)
بازدید : 14
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:02

وقتی هوشیاری پایین بیاد و دردی هم داشته باشی، نمیفهمی‌دقیقاً چه مرگته؛ منشا درد رو پیدا نمیکنی. انگار مثل خون میره توی تمام وجودت. خب طبیعتاً، وقتی هم نفهمی‌چته، نمیتونی درمانش کنی.

استفاده از الفاظ رکیک و مبتذل در حین مکالمه (بددهنی)

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 13
  • بازدید کلی : 59
  • کدهای اختصاصی